مقالات

آشنایی با واژه های فارسی معماری سنتی ایران

آ:

آباره : پل آب رسان

آباره : مجرایی که آب را از جایی به جای دیگر منتقل می کند . این اصطلاح ، بیشتر در مورد مجراهایی مصنوعی به کار می رود که معمولا آب را به شهر ها می رسانند .

آب بندی : عایق نفوذ ناپذیر .

آب پخشان : محل تقسیم آب قنات و چشمه . سیستم آب پخشان در چشمه فین کاشان .

آبخوارکردن : سیراب کردن آجر و خشت بدون لعاب .

آبزن : وانی جهت شستشو

آبرو : مجرایی که در آن آب به طور طبیعی جریان داشته و به سوی دریا ، دریاچه ، کویر ، باتلاق و مانند آن روان باشد .

آب ساب : آجر تراش داده شده ای که با آجر دیگر در آب ساییده شده باشد .

آب ساب کردن : صیقل زدن سطح خشت بدون لعاب برای از بین بردن خلل و فرج ها و ناهمواری ها .
آب شیب : جوی و راه آب در اطراف بام های منحنی .

آبکند : جایی که به واسطه عبور آب و سیل کنده و چاله شده باشد .

آپادانا : محل پریستش ، آتشکده ، معبد آتش .

آتریم : فضای باز در بطن بنا .

آبگیر : برکه .

آجر آبخوار : آجر سیراب شده برای از بین بردن گرد آجر از روی آجر و پیوند خوردن بهتر آن به ملات ، آن را در آب قرار می دهند تا آب بکشد .

آجر پیش بر : آجری که قبل از پخت به صورت دلخواه شکل داده می شود .

آجر جوش : آجر بسیار پخته و ناصاف و تیره رنگ که از ته کوره به دست آمده و بیشتر در پی های ساختمان به کار می رود .

آجر دو قدی : نیمه آجر .

آجر سه قدی : سه چهارم آجر .

آدور بند : آلاچیق یا اتاقی که در بیابان با چوب و خار بیابانی برپا می کنند .

آذرگاه : آتشکده ، محل برافروختن آتش .

آر : واحد سطح ، یک دکامتر مربع یا صد متر مربع .

آزبست : ترکیبی از سیلیکات کلسیم و منیزیم ، و از عناصر معدنی است که به صورت الیاف ، در رنگ های مختلف در طبیعت یافت می شود . این جسم ، غیر قابل اشتعال بوده و در برابر اسید ها نیز مقاومت دارد . بنابراین در اتصالات لوله های بخار و همچنین در ساخت پوشش های مقاوم در برابر آتش از آن استفاده می کنند .

آژند : ملات ، خمیری است که در فاصله میان مصالح را پر کرده ، قطعات مختلف را به هم می چسباند .

آژیانه : سنگفرش آجر ، آجرفرش .

آستانه : درگاه ، پیشگاه ، کریاس ، قسمتی از خانه که در آغاز ورود دیده شود ، قدمگاه ورودی ، قسمت پیشین اتاق به در ، بخشی از چهار چوب که در پایین چهار چوب قرار دارد و ممکن است از جنس های مختلفی مثل سنگ یا چوب ساخته شود ، تیر افقی کف ارسی ، بارگاه بزرگان و شاهان ، پله ای که در دامنه یا بلندی ساخته باشند .

آسمانه : سقف .

آشخانه : مطبخ و آشپزخانه .

آشکوب : اشکوبه ، آسمانه و سقف خانه ، طبقه ، مرتبه ، هرکدام از طبقات و سقف های ساختمان .

آفتابگیر : بخش رو به جنوب غربی ، یا جنوب شرقی ساختمان .

آفتاب شکن : تابش بند .

آفتاب کور: بخش رو به غرب

آکس تا آکس : محور تا محور ، وسط تا وسط .

آلاچیق : آلاچق ، خانه چوبی و سایبانی که در باغ درست می کند . سراپرده و سایبانی که معمولا از دو یا چهار ستون تشکیل شده و بر فراز آن ، گیاهان و یا پارچه ضخیمی کشیده شود . کلبه ای که از تعدادی تیرک درست می شود .

آلنگ : دیوار محافظ قلعه .

آلوئک : لب پر شدن آجر به وسیله آهک .

آمود : آرایشی که پس از پایان ساختمان بر آن بیفزایند ، تزیین الحاقی ، نما سازی سنگی ، آجری ، کاشی کاری و گچ بری .

آوگون : در گنبد های دو پوسته گسسته ، نار بیرون زدگی پوسته دوم را می گویند . قوس سرنگون شده یا وارونه ، انحنای پای گنبد که به طرف داخل متمایل می شود . نقطه عطف گنبد .

آهک سیاه : ملات ساروج .

آهک شکفته : آهک آب خورده .

آهک مرده : آهک شکفته ، آهک آب دیده .

آهنگ : مقرنس .

آهون : پوسته داخلی گنبد در گنبد های دو پوش ، پوشش زیرین گنبد .

آهیانه : به معنی جمجمه . در زیر گنبد های دو پوسته ، پوشش زیرین را می گویند که به کدنبه نیز مصطلح می باشد .

آیگاه : درگاه ورودی و خروجی مسجد که شبیه ایوان است ، آیگاه نامیده می شود .

ا:

ابرو : عنصر تزیینی سر در و پنجره ، ابرونما .

ابلق : آجری که در اثر حرارت بیش از حد ، دو رنگ شده و از استحکام زیادی برخوردار نیست .

ابلیز : آجری که از مخلوط شن ، رس ، گل و لای ، و خاکهای گیاهی به وجود آمده است .

ابلیسک: ستون سنگی چهاروجهی بلند با نوک تیز به شکل هرم ، که در مصر باستان نماد خورشید بوده و اغلب خط هیروگلیف برسطوح آن حک شده است .

اپدنه : گنبد خانه و عمارت اصلی .

اجار : چوب های نگه دارنده توفال .

اخدر : حوضچه ، حوض حمام .

اربانه : گریو ( دیسک ) کوتاهی که روی آهیانه گنبد می سازند تا خود روی آن قرار گیرد ، چنبر تنها که به جای گریو گنبد های بی گریو می سازند . به تعریفی دیگر می توان گفت : اربانه به معنی غربال آسیابان است و به استوانه زیر گنبد گویند که کوتاه تر از گریو است .

ارچین : نوعی گنبد رک که خود آن پله پله است . متداول در خوزستان .

ارسی : پنجره هایی که در دو طرف چهارچوب دارای ناو هستند و از بالا به پایین و بالعکس حرکت می کنند . این پنجره ها معمولا آلت سازی دارند و شیشه های رنگین در آن ها به کار می رود .

ارش: واحد اندازه گیری در نظام قدیم ایرانی ، اندازه از نوک انگشت تا آرنج ، برابر 6 گره ( حدود 40 سانتی متر ) .

ازاره : بخشی از پایین دیوار است که معمولا برای استحکام بیشتر آمودی از سنگ و کاشی دارد .

ازاره ستون : قسمتی از پایین ستون که از جنس سنگ بوده و برای حفظ ابزار ستون به کار می رود .

اژیو : از انواع قوس های تیزه دار .

اسپر : دیوار جداکننده دیوارهایی که میان دو پایه باربر می سازند . بخشی از نمای ساختمان که در و پنجره نداشته باشد . دیوارهای بین دو پایه حمال که با ضخامت کمتر ساخته می شود .

اسپرلوس : خلوت ، آپارتمان خصوصی

استوک : خمیری است از گچ و محلول سریشم . گچ را در محلول داغ سریشم می ریزند و مخلوط می نمایند ، این خمیر ، از گچ معمولی دیرتر می بندد ، اما استحکامش بیشتر است . اگر آن را با اکسید های فلزی مخلوط کنند ، شبیه سنگ مرمر خواهد شد . این خمیر در نماسازی ساختمان استفاده شده و بتونه گچی نیز نامیده می شود .

اسکنج : نوعی گوشه سازی در گنبد .

اسلیمی : نوعی نقش و نگار مرکب از خط های منحنی ، مارپیچ یا شاخه های کوتاه ، برگ و گل که در کتیبه ها و سایر کارهای نقاشی ، کاشی کاری و گچ بری ترسیم می نمایند .

اسلیمی : به طور عام در مورد نقوش گیاهی درهم بافته یا طوماری به کار می رود . یکی از نقشمایه های شاخص در هنر اسلامی است . ترکیب نقوش گل و بوته پیچ درپیچ . این طرح ها خاصیت تزیینی بی مانند ، و اساس ایرانی دارند و بیشتر در حجاری ، گچ بری و منبت کاری دیده می شوند ( این طرح ها به غلط به آرابسک « عرابسک » شهرت یافته است ) . نامی است که در مورد نقوش شبیه پیچک های درخت مو در نمای ساختمان استفاده می گردد .

اشکوب : طبقه ، سقف .

اصفهانی : رون اصفهانی ، جهت گیری ساختمان هایی در امتداد شمال غربی ، جنوب شرقی .

افراز : ارتفاع ، بلندی ، ارتفاع در تاق یا گنبد .

اقلیم : از کلمه یونانی کلیما گرفته شده و در فرهنگ لغات آکسفورد ، منطقه ای با شرایط مشخص از دما ، خشکی ، باد ، نور و غیره معنی شده است . به عبارت دیگر ، وضعیت فیزیکی محیط جوی که از ویژگی یک محل جغرافیایی است اقلیم آن محل خوانده می شود . اقلیم یک محل معین ، مجموعه ای از عوامل جوی است که مدتی بالنسبه طولانی دوام داشته و وضع آن محل را از نظر آب و هوا در طی مدتی نسبتا متمادی مشخص می سازد ، از جمله این عوامل ، دما ، ریزش باران ، رطوبت ، باد و فشار هوا می باشد .

اگو : کانال کشی زیرزمینی که فاضلاب خانه ها به آن می ریزد .

انبارک : انباری کوچک ، پستو ، اتاقک کوچکی که از آن به عنوان انبار لوازم اضافی خانه استفاده می شود .

انباره : مخزن ، فضایی است عمود بر میل چاه و در پایین ترین قسمت چاه فاضلاب که برای افزایش ظرفیت آن گسترده می شود .

انبسان : کنتراست .

اندرونی : داخلی ، میانی ، بخش داخلی خانه ، حریم زندگی خانوادگی در خانه ، میانه محفوظ خانه از نگاه و دسترس دیگران . اندرونی با سلسله مراتبی از بیرونی و ورودی جدا می شود .

اندود دیمه : اندودی است که از خمیر آهک و خاکستر چوب به دست می آید ، برای آب بندی بدنه آبگیر ها و بند ها ، دیوار را به دیمه اندود نموده و آن قدر ماله می کشند تا کاملا صیقلی و سخت شود .

اوزیر – افزیر : واداشتن ، در معماری به معنی استخوان بندی بنا است .

اورلپ : نشست قطعه روی قطعه دیگر .

ایدری : مصالحی که از محل برداشت می شود ، آن چه از جای ساختمان به دست می آید و برای ساختمان سازی از آن استفاده کنند . استفاده بهینه از شرایط و امکانات محیطی و محلی در ساخت بنا مثل مصالح و مقاومت زمین.

ایوارگاه : بخشی از طاق که از شکرگاه تا زاویه 5/67 درجه نسبت به مرکز دهانه قراردارد ، شاخه طاق یا گنبد نیز گفته می شود .

ایوان : تالاری مسقف با طاق آهنگ .

ایوانچه : ایوانی کوچک ، فضای نیمه باز جلوی حجره ها در مدارس .

ب :

باتارد : ملاتی از ماسه و آهک و سیمان .

بادآهنج : بادهنج ، باد آهنگ ، دریچه و روزنی برای تهویه هوا و ورود هوای تازه به داخل بنا ، بادگیر ، بادخان .

بادگانه : دریچه مشبکی که از پشت آن ، بیرون خانه قابل دیدن است اما ازبیرون به داخل دید ندارد .

بادگیر : برجی که باد خنک را به داخل بنا هدایت می کند دیواری که برای جلوگیری از جریان باد در بخش های بیرونی و ورودی ساختمان ساخته می شود . همچنین گاهی ، به سمتی از عوارض جغرافیایی و یا جبهه ای از بنا گفته می شود که در مقابل وزش باد قرار گرفته باشد . از باد گیرهای معروف می توان به بادگیر رفیع عمارت باغ دولت آباد در شهر یزد اشاره کرد .

بادگیر اردکانی : بادگیر یک سویه در منطقه اردکان .

بادگیر حفره ای : بادگیر حفره ای ، خیشخان ، نوعی بادگیر بدون برج و ساقه . بادگیر خانه بروجردی ها در شهر کاشان .

بادگیر کرمانی : بادگیر دوسویه .

بادگیر یزدی : بادگیر چهار سویه .

بارو : حصار اطراف قلعه ، به تعریف دیگر شهر پناه .

باریکه : تویزه ، چفد ، شاخه های منحنی شکل ، هر چیز کم عرض ، حاشیه و نواری کم عرض از مصالح مثل کاشی و موزاییک و آجر ، راهروی داخل ساختمان .

بازو : عضوی که به صورت مایل قرار گرفته و بار وارد بر عنصر افقی را حامل می گردد.

باجه : نوعی پنجره

بالاخانه : فضای بالای سردر ، مهمانخانه

بالشتک : بیرون زدگی اطراف سرستون که افزایش سطح اتکای اعضای فوقانی ، بخش بالای سرستون که افزایش سطح پیدا کرده و مستقیما زیر بار سقف قرار می گیرد .

بخ خانه : اتاقی برای خشک کردن برنج و شالی .

برزن : محله اصلی شهر

برزه : کلیه اعمالی که در تهیه نقشه و ماکت انجام میگرفت

برجک پل : برج دیده بانی .

برزن : کوی ، محله ، کوچه ، قسمتی از شهر و شعبه ای از شهرداری که به امور یک محله رسیدگی می کند ، محله اصلی شهر .

برسو – ( برساو ) : اطراف چیزی را ساییدن ، ساده کردن ، پرداخت کردن ، در سرزمین ما در گذشته چیزهای مفید را از سایرین گرفته ، بعد از برطرف کردن کاستی و وفق دادن آن با زندگی خود از آن استفاده می کرده اند . برساو معادل استیلزاسیون است .

برع : سد و آب بندی که از چوب و خاشاک و گل می سازند .

برون گرا : بنایی که داخل آن مستقیما با بیرون در ارتباط باشد ، بنایی که تزیینات و عناصر و اندام های معماری آن در معرض دید خارج از بنا باشد ، نقطه مقابل درون گرا .

بستو : نوعی قوس بیضی شکل که در ساخت گنبد استفاده می شود و نسبت فاصله کانونی به دهانه آن 4 به 3 است .

بستو : کوزه مورد استفاده در انبارخانه

بشن : دیوارهای زیر گنبد ، فضای زیر گنبد .

بن کوم : چاه اصلی پر آب ، قنات ، مادر چاه .

بنه گاه : محل تجمع اهالی روستاها در جوار آب

بوم آورد : از محل ، حاصل خود محل ، دست دهنده خود محل . مصالح بوم آورد ، مصالحی است که از خود محل ، انتخاب و به کار گرفته شود .

بیت الشتا : شتا در لغت به معنی زمستان و بیت الشتا در مساجد به معنی شبستان زمستانی است .

بیز : به معنای تاب است و در معماری نوع قوس بیضی شکل .

بیناس : دریچه ، پنجره ها .

بینه : رختکن حمام

بینی : انبار .

پ:

پاچلاقی : ترکیبی از در و پنجره که قسمت در آن تا پایین باز شود و بقیه آن به صورت پنجره می ماند .

پاچنگ : پنجره های مشبک که از زمین فاصله داشته باشند .

پادیاو : حیاط دوربسته ایی که حوض یا جوی آب در میان داشته باشند ، گودال ، باغچه ، ( به فرانسوی پاسیو گفته می شود ) .

پاراستی : در معماری ایران چفد و تاق و گنبد را از جایی که شروع می شده قطع نمی کردند بلکه تکه ایی را به صورت عمودی بالا برده سپس منحنی را شروع می کردند .

پاشیر : محل شیر آب آب انبار

پاخوره : سکوهای کنار در

پاکار : جایی که تاق شروع می شود .

پالار : تیر حمال یا چیزی که فرسب روی آن می افتد .

پتکانه : تاق بندی ، تاقچه بندی ، تاق های کوچکی که روی هم سوار می شوند .

پاشویه : مجرای باریکی است که در بیرون کوله حوض واقع شده است . پاشویه داخلی حوض به صورت سکو می باشد .

پدپیل : پشت بند ، دیوار یا نیم تاقی که درپشت دیوار برای نگهداری آن بسازند .

پرورز : قاب ، آرایه هایی به صورت قاب بندی مربع و مستطیل در نمای ساختمان .

پرورز بندی : قاب بندی .

پرت : دیواری است که پشت آن آزاد است .

پردالی : منحنی قوس به صورت نیم دایره .

پردیس : فضای سبز ، باغ ، گلکاری

پرذله : پیرامون دل شهر

پرویس : دیوار بعد از در ورودی برای جلوگیری از دید مستقیم

پکفته – پت کوفته : آجر ، خشت یا سنگی که به طور عمودی در محل های خالی دیوار می چسباند .

پنجه پی : بیرون زدگی پی از دیوار .

پره : دیوارک هایی درون گریو که برای نگه داشتن پوسته نازک رویین گنبد ها ساخته می شود .

پژواند : چوب قطوری که پشت در می اندازند .

پستو : اطاق کوچک ، صندوقخانه .

پیمون : اندازه و مقیاس ، اشل ، سنجه ، اندازه های مشخص و معینی که در طرح تکرار شود . پیمون ، عرض در و شناخته شده به دو نوع اصلی : پیمون کوچک به طول 14 گره و پیمون بزرگ به طول 18 گره .
پیس پیسه : موزاییک های رنگی جهت تزیین ، همانند آن چه کد کاخ بیشابور مشاهده می شود .

پشکم : ایوانی که از سه طرف بسته و از یک طرف باز است .

پلاژ : ساحل دریا که مسطح و هموار بوده و مردم برای تفریح و آب تنی به آن جا می روند .

پنج دری : نشیمن خانه

پوتر : تیر بتونی ( پل بتونی ) یا نعل درگاه بتونی .

پیشان : ایوان اصلی جلوی گنبد خانه .

پیشخان : پیش طاق ، جلو خان ، رواق ورودی .

پیش خوان : پیش پا ، پیشخان ، ورودی به فضای مسکونی ، کفش کن سرپوشیده ، دیواره و لبه ای به شکل میز که فروشنده و خریدار در دو سوی آن معامله می کنند و معمولا نمونه ای از اجناس مغازه روی آن چیده می شود .

پیش کرده : کنسول

پیش سرا : فضای جلوی خانه ، حیاط جلوی خانه .

پیشواره : قسمت محراب و مقصوره مسجد .

پیلپا : ستون و جرز ستبر ، ستونی که سقف برآن قرار گیرد ، ستون چسبیده به دیوار ، نیم ستون چسبیده به دیوار .

پیله : ستون کوچک .

ت:

تابخانه : طاقچه بزرگ نزدیک سقف که معمولا طرف بیرونی آن پنجره و سمت داخلی آن پرده نقاشی و تزیینی است .

تاخونه : فضای زمستان نشین .

تاژ : چادر ، طاق چهاربخش

تالاب : حوض بزرگ ، استخر .

تالار : بارگاه ، شاه نشین .

تبره : ضخامت گنبد

تپچه : چینه ، اجزای دیوار چینه ای ، تکه های پیوسته بزرگ تشکیل دهنده دیوار چینه ای .

تچر: اتاق کشیده .

تختان : تراس ، مهتابی .

تختگاه : سکو ، جایگاه .

تخته کوب : کوبیدن چوبی مسطح بر خشت بعد از خارج کردن از قالب برای از بین بردن پلیسه های آن .

تخته مقرنس : پایه مقرنس ، شروع هر ردیف مقرنس بندی را پایه یا تخته می گویند .

ترا : دیوار بلند قلعه .

تربت خانه : اتاقی اصلیو مدفن مجموعه آرامگاهی ، جایی که قبر آرامگاه در آن قرار دارد . ترکی سازی : طرح و شیوه ای در خانه سازی ، طرح های بادکوبه ای سه و پنج اطاقی که در وسط آن ها ایوان مستقر است .

ترمبه : جمع شده ، از انواع شیوه های گوشه سازی در مقابل سکنج .

تربنه : نوعی گوشه سازی در گنبد .

ترنجی : از انواع نقش مایه های گره چینی .

تریشه : باریکه راه*های بین باغچه*

تکسچر : بافت ، نوعی پوشش ظاهری سطح .

تلوار : طریال ، کاخ ، تالار .

تنابه : طنبی ، تالار بزرگ ، سرسرا .

تنگین : از انواع شیوه های آجرکاری ، آجرکاری خفته و رفته .

تن گذار : استخوان بندی قابل روئیت بنا

تنوره : مخزن آب انبار

تون : آتشدان

توغ : پوششی برای پر نمودن ( کورکردن ) سوراخ به جا مانده در تیزه گنبد .

توفال : تخته های باریک و نازک که به تیر های سقف اطاق می کوبند و روی آن را کاهگل و گچ اندود می کنند .

تونگان : مقرنس های سر ستون ، مانند سرستون های عالی قاپو و چهل ستون .

تویزه : قوس باربری که بار طاق همجوار خود را تحمل می کند ، قوس .

تیزون : گچ زنده ، گچ تازه و زنده که بسیار چسبنده است .

تیزه : نوک طاق و قوس و گنبد ، بالاترین بخش قوس که محل تلاقی دو کمان انتهایی قوس است .
تیغه : دیوار جدا کننده باریک .
تیل : گل ، ملات آب و خاک .

تیم : تیمچه ، سراهای سر پوشیده
تیمچه : سرایی که دارای چند مغازه یا حجره باشد و بازرگانان در آن جا داد و ستد نمایند .

ث:

ثری: خاک نمناک ، خاک نم دار .

ج:

جامخانه : نورگیرهای شیشه* ای حمام *ها

جالی : پنجره سنگی مشبک که با طرحی تزیینی حجاری شده است .

حب : چاه عمیق پر آب .

جبین : گچ سفید که در آن آب جمع می شود .

جرز : دیواری که عرض آن کم باشد ، پایه ساختمان که از سنگ یا آجر ساخته شود .

جست : ارتفاع قوس .

جفت : قرینه سازی .

جوسق: کوشک.

جهازه –پالانه : برای جلوگیری از وارد شدن بار به صورت مستقیم بر درگاه ها ، تاقی دیگر روی آن می زنند تا بار را به جرز ها منتقل نماید .

چ:

چار طاق : چهارطاق ، کوشک .

چارو : ملات ساروج .

چاله استخر : استخر سرپوشیده حمام

چانه : بیرون زدگی پاکار طاق .

چاهسار : زمینی که در آن ، چاه بسیار دیده می شود .

چیری : نعل درگاه مثلثی .

چبیره : مراحل تبدیل مربع به دایره در ایجاد گنبد ها . زیرسازی زیر گنبد

چفت آویز : نوعی مقرنس که آویخته از سقف است .

چپیله : پوشش سر درگاه .

چفد یا چغد : چفت ، قوس ، تاق و قوس ، بالای درگاه .

چفت : بست .

چکاد : قله یا پیشانی ، در ایوان ها فاصله بین تیزه قوس تا رخبام را گویند .

چمانه : نوعی قوس است که از تقاطع دو بیضی به دست می آید .

چهارستون : جرزی که در چهارگوشه آن پیلک داشته باشد .

چهارسو : چهارراه ، معمولا گنبدی بر فراز تقاطع بازار ها قرار گرفته است .

چهارسوق : چهار سو ، محل تقاطع دو راسته بازار .

چهارصفحه : اطاق مربع شکل با گنبدی بر فراز چهار طاق آن .

چهار کله : شیروانی با چهار سطح شیب دار مساوی .

چینه : گل رگه رگه

ح:

حابط : دیوار ، باغ ، دیوار باغ .

حجار : سنگ تراش .

حجره : اطاق اطراف میانسرا .

حسینیه : محل برگزاری مراسم مذهبی در ایام عزاداری .

حصارک : قلعه کوچک .

حقه : عنصر تزیینی بر بالای مناره .

حوش : گرداگرد خانه .

خ:

خاردار : شمع قائم حامل خرک بام .

خاک دژ : فشرده ، ضخره ای و سنگ مانند .

خانبار : محل انبار کالا ، محوطه ای بزرگ در پشت کاروانسرا در بازار و شامل چند کارگاه و انبار .

خانقاه : جایگاه و بنای ویژه دراویش ، محل ذکر و عبادت صوفیان . اصل آن خانگاه است .

خراس : اسیاب بزرگ ، محل سودن و آرد کردن غلات که سنگ آن را خر و گاو بگردانند، در مقابل آسیا که سنگ آن با نیروی آب می گردد .

خراسانی : شیوه معماری بعد از اسلام و متاثر از شیوه پارتی تا اوائل قرن چهارم هجری قمری .

خرستو : خرستوک ، گنبد رک مخروطی .

خرند : باریکه راه های بین باغچه ، کنگره و دندانه آجری لب باغچه و بام .

خرند بستن : هره بستن . ( اصطلاح خراسانی )

خشخاشی : دیوارک هایی که در گنبد هایی دو پوسته گسسته روی آهیانه می سازند تا خود روی آن سوار شود .

خشکه چین : نحوه بنای برخی از دیوارها و پایه ها که به کمک سنگ های لاشه و بدون ملات صورت می پذیرد .

خفتک : پنجره های مشبک شیشه دار یا بدون شیشه که بالای درها نصب می شوند تا نور کافی به داخل بنا برسد . این نوع پنجره ها معمولا ثابت بوده و باز و بسته نمی شود .

خفنگ : کتیبه بالای در و پنجره

خفته : اصطلاح مربوط به آجر چینی است .

خن: آتشخانه حمام ، خانه زیرزمینی .

خود : در گنبد های گسسته یا دو پوسته ، پوسته خارجی گنبد را خود می گویند . پوشش رویی گنبد .

خور : روزنه

خورشیدی : دریچه شیروانی . شیارهای طولی مانند اشعه خورشید از ورق برداشته می شود تا هواکشی برای شیروانی باشد .

خیاره : برجستگی های روی گنبد در امتداد تیزه تا گریو ، شیارهای روی ستون .

خیز طاق : اختلاف ارتفاع مرکز قوس طاق ضربی و پای قوس .

خیشخان : هواکش های روی پشت بام .

خیشود : بادگیر .

خیمه پوش : از انواع پوشش طاق به صورت چهار بخشی .

د:

داربام : شاه تیر .

دار و بند : پایه و ستون .

دالان : راهروی طویل و کم نور .

دخمه : سرداب ، جای کوچک .

در بند : بازشو بین دوستون ، دروازه کوچک .

درز انبساط : قاب های فلزی که در تماس با دیوارهای مصالح بنایی قرار می گیرند . در ساختمان هایی که طول آن ها بیش از 50 متر باشد ذرز انبساط پیش بینی خواهد شد .

درز انقطاع : درزی که در فاصله های معین از دیوارهای طویل اجرا می کنند . این درز ، مقاومت دیوار را در برابر نشست های نامتجانس و جابه جایی دیوار افزایش می دهد .

درگاه : سردر

در و طاقچه : طاقچه و پیش بخاری و تزیینات خانه .

درون خانه : اندرونی ، فضا های داخلی بنا .

دریزه : نورگیر و هواکش از بغل دیوارها .

دسکره : کوشک و ساختمانی در میان باغ های بیرون شهر و در روستا ها و تفرجگاه ها ، کاروانسرا و مهمان خانه خارج شهر که محل خوش گذرانی و صرف اوقات فراغت پادشاهان و مهمان هایشان باشد ، شهر و قریه ، معبد نصاری ، زمین هموار . مانند دسکره جبلیه در شهر کرمان .

دغ : زمین خشک وسخت ، زمینی که در آن گیاه نروید .

دک: زمین سخت ، پی و شالوده دیوار چینه ای .

دلیجانی : طاق گهواره ای .

دمه : هواکش انبار غلات .

دماغه : چوب وسط در

دوال : عنصری که بعد از کلاف بندی پای طاق ها بر روی پنجره ها ، جرز ها و بالای طاقچه ها با گچ و با شکلی ساده که برجسته تر از دیوار است ، می سازند .

دولاب : گنجه در دار

دولابچه : کمدی کوچک برای استفاده از لوازمی که نیاز به مراقبت بیشتری داشته باشد .

دهلیز : دالان .

دیوار تکیه : دیوار هایی که در برابر عوارض طبیعی و تپه ها از ریزش خاک جلوگیری می کنند . دیوار حایل جهت خنثی کردن نیروهای افقی .

دیوار جداگر : دیوار تقسیم کننده ، پارتیشن .

ر:

راچینه : راهرو و پلکان پر شیبی که به پاشیر آب انبار می رسد ، نوعی چینه ، نوعی دیوار گلی غیر باربر که بیشتر برای حصارکشی به کار می رود .

رازینه : پله ، پلکان ، شیب ، راهروی اطاق یا پشت بام که دارای پله باشد .

راسته بازار : مسیرهای اصلی بازار که با هم موازی یا متقاطع هستند . وقتی دو راسته اصلی همدیگر را قطع نمایند ، چهار سو یا چهار سوق به وجود می آید .

رایزر : کانال عمودی ، هواکش .

رایین : مجرای آب و فاضلاب .

رباط : کاروانسرا .

ربض : حومه شهر .

ربه : دست انداز بام .

رخبام هره سراسری بام در معماری . پیش آمدگی لبه بام ، لبه بام و جایی که نما سازی تمام می شود .

رف : بالا طاقچه یا طاقچه بلند

رفبست : طاقچه دیوارکوب برای قرار دادن چراغ ، آینه ، تصویر یا شیء تزیینی .

رک : نوعی گنبد تیزه دار به صورت هرم یا مخروط .

رگ چین : نوعی روش چیدن آجر که در آن تمامی رگه های خشک یا آجر با یکدیگر موازی هستند .

رواق : به فضاهای سرپوشیده ستون دار یا متشکل از چشمه طاق هایی گفته می شود که در طرفین صحن یا میانسرای مساجد یا اماکن مذهبی ساخته می شود .

روزن : در بالای در ، و گاهی در دو سوی آن ، برای گرفتن روشنایی و هوای آزاد ، از روزن کمک می گیرند . روزن به معنی روز و روشنایی است که به آن روزنه هم می گویند . سوراخ ، نورگیر ، هر پنجره ای که در بالای در قرار دارد .

رون : جهت قرار گرفتن خانه یا هر بنایی ، جهت مشترک ساختمان های یک منطقه ،سمت گیری بنا ها نسبت به جهات جغرافیایی متناسب با شرایط آب و هوایی و اقلیمی .

رون اصفهانی : جهت گیری ساختمان هایی در امتداد شمال غربی – جنوب شرقی .

رون راسته : جهت گیری ساختمان هایی در امتداد شمال شرقی – جنوب غربی .

رون کرمانی : جهت ساختمان هایی در امتدا د غربی – شرقی .

ز :

زاغه : آغل ، محل نگه داری گوسفند و گاو ، غاری که در مناطق کوهستانی و در کوه برای نگه داری از حیوانات در فصل سرما می کنند . سوراخ و گودال در کوه ، تپه یا بیابان که برای نگه داری گاو و گوسفند درست می کنند . کنایه از منازل و محله های فقیر نشین و در حاشیه شهر های بزرگ .

زاله : دیواره خاکی ، مرز بین دو قطعه زمین .

زگمه : دیواری که اسکلت چوبی دارد و فاصله بین آن ها با نی و شاخه های درخت پر می شود .

زمودگری : نقشبندی .

زمینه : طرح ، پلان

زنبر ( زنبه ) : وسیله ای چوبین و دسته دار که دو نفر با آن خاک یا دیگر مصالح ساختمانی را جابجا می کنند .

زنجاب : فرو کردن آجر در آب ، قبل از آجرچینی . این عمل ، باعث می شود که آب ملات ، جذب آجر خشک نشود .

زه خانه : خر پا ، تیر شیب دار سقف .

زه کشی : بیرون راندن آب های اضافی یک منطقه به طور طبیعی یا مصنوعی .

زینه ای : پله ای ، نوعی گنبد رک ، گنبد ارچین .

زیرگاه : کرسی

ژ :

ژاژ : نوعی خار که در بعضی مناطق کویری به جای کاه در کا هگل استفاده می شده است .

ژگردار : تیر افقی حامل بستر .

ژیر : آبگیر و تالاب .

س:

ساباط : راهروی سرپوشیده بین دو خانه یا دو مغازه ، پوشش بالای رهگذر ، سقفی که زیر آن راه ورود به خانه باشد .

ساروج : ملات و اندود سنتی که با مصالح محلی در مکانی هایی مثل حوضچه ، حوض ، منبع غیره ، برای آببندی استفاده می شد . از ترکیب کلوخه گچ ، آهک ، گل رس و ماسه به دست می آید .

ساروج بری : از انواع شیوه های تزیینی ، هنری است مانند گچ بری که در جاهای مرطوب مثل حمام ها بر زمینه ای از ساروج اجرا می شد ، ایجاد نقوش برجسته روی ساروج . برای مثال می توان از حمام ابراهیم خان کرمان نام برد .

سازو : طناب هایی از الیاف خرما .

سبویی : نوعی قوس است که از تقاطع دو بیضی به دست می آید .

ستاوند : ایوان ، بالاخانه ، رواق ، بالاخانه ای که جلوی آن باز بوده و در جلوی آن ، ستون هایی برپا کرده باشد . چهل ستون هایی که در سه طرف دیوار ندارند ، مانند چهل ستون .

ستودان : استخوان دان ، دخمه و گور زرتشتیان ، حفره ای برفراز بلندی و کوه که زرتشتیان باستان بنا بر اعتقادات مذهبی استخوان مردگان خود را در آن دفن می کردند ،

سده : پیشگاه ، رواق خانه ، در خانه .

سرا : بارانداز

سراچه : خانه کوچک ، اندرونی ، خلوتگاه .

سراحی : جان پناه .

سربام : خرپشته ، فضای انتهای راه پله منتهی به بام ، آن چه روی بام بسازند .

سربند : چوب افقی بالای دماغه در .

سر پیش : پیش سرا ، حیاط جلوی خانه .

سرچنگ : از طرح های اصلی نقوش هندسی .

سرداب : زیر زمین بادگیر دار ، در این زیر زمین ها نیز ، در زیر کانال بادگیر ، چاه آب کنده شده ، باد به درون چاه و سپس بر سطح آب رسیده از کانال افقی و چاه دیگری به سطح زیرزمین می رسد . این روش ، حالت کولر آبی را در فضاهای زیر زمینی ( سرداب ) به وجود می آورد . به همین دلیل به سرداب معروف است .

سردابه : اطاق زیر زمینی ، که در آرامگاه محل دفن است.

سرسکت : پایه و تیرک میانی .

سرسایه : محل پوشش دار

سرنال : تیر بلند چهار نبشی که تیزی نبش های آن را تراشیده و روی ستون ها قرار می دهند .

سرو : پیش کرده ، کنسول ، پیش آمدگی سقف در جلوی نما که اغلب از نوع چوبی است .

سرواز : سرگشاده ، فضای بدون پوشش .

سروک : از انواع قوس ها و چفد های تیزه دار ، گنبد سروی شکل .

سقا خانه : محل آبخوری عمومی .

سقفواره : سقف کاذب و دومی ، که از مصالح سبک تر و برای عبور لوله ها و سیم های برق و ساختمان به کار می رود .

سکت : تیر ، تیر عمودی و ستون دیوار کشی چوبی که در شمال کشور در بنا های سنتی به کار می رود .

سکرو : از آلات و شکل های گره چینی .

سکنج : سه یعنی بیرون آمده ، و کنج یعنی گوشه . شکلی که از تقاطع دو طاق به وجود می آید ؛ سکنج ، نوعی گوشه سازی است که از تقاطع دو طاق اریب در گوشه به وجود می آید .

سگت : ستون چوبی که در پی نشست کند .

سگتی : دیوار سگتی . پوششی تخته ای ، که سطح آن نیز اندود شود .

سگدست : دستک ، عنصر مایلی که نوک پیش زدگی و کنسول را به دیوار ارتباط می دهد ، پیش آمدگی و پیش زدگی روی دیوار یا دو جانب ستون برای نگه داری قسمتی و یا صفحه ای شبیه به طاقچه و جا چراغی و . . .

سگدست ، رفبند : تکیه گاه بیرون آمده از دیوار .

سلت : تخته سنگ .

سواد : ربض ، حومه ، شهر .

سور : حصار ، دیوار ، بارو ، دیوار قلعه .

سوق : بازار .

سومه: اتاق های زمستان نشین خانه های ماسوله ، فضای کوچک و بسته زمستانی در پشت اتاق های تابستانی .

سه پرگاری : از انواع قوس های تیزه دار .

سه پری : از انواع کلیل .

سه پوش : گنبدی که دارای سه پوشش در فاصله های معین باشد ، پوسته زیرین اغلب برای اجرای تزیینات اجرا می شود . این گنبد ها ، به گنبد رک نیز معروف است .

سه دری : اتاق خواب خانه  های ایرانی

سه ترکی : سطحی متشکل از چند شیار عمودی در افریزهای دوریک که به صورت متناوب در کنار چهارگوش افریز به کار می رود .

سیم کاهگل : ملاتی است که از ترکیب خاک رس چرب ، کاه نرم مرطوب و شکر سنگ به دست می آید . این ملات دارای مقاومت فراوان بوده و ارزش آن را چون « سیم » یا نقره می دانند . چون رنگ این کاهگل شیری و متمایل به نقره ای می باشد ، به « سیم کاهگل » نیز معروف شده است .

سیمگل : ملاتی است مخلوط از ماسه ، گل رس و اندکی گچ نیمکوب .

سینه باز : قسمتی از کاربندی که روی درگاه های چهارطرف گنبد به صورت سرقوس به وجود می آید .

سینه کبکی : عنصری که در باغ ها ، برای نشان دادن موج آب استفاده می کرده اند .

ش:

شاخص : دستک عمودی ، تیرچه عمودی و قائم ، تیرچه چوبی که در دیوار یا لغاز آجرکاری گذاشته می شود و باعث اتصال کش و دیوار های مورب است .

شارع : راه بزرگ ، شاهراه ، راه راست .

شاه نشین : یک فضای تو رفته با سقف نیم گنبدی یا فضایی مانند یک طاقچه گود ، آن را نشیمن نیز می گویند .

شاهنگ : دیرک و پره های چوبی که در اجرای گنبد داخلی استفاده می شده است .

شباک / ضریح : حصار مشبک یا ردیفی از ستون های طارمی با هر جنس ، که اغلب در بناهای قدیمی به کار می رفته است .

شبدری : شبدره ، نوعی قوس پرخیز که بیشتر در پوشش زیرین گنبد به کار می رود ، از انواع قوس طاق های ایرانی متشکل از دو جفت کمان حیاط می ریزد .

شبستان : فضای سر پوشیده بنا .

شره : ناودانی که از بالای ساختمان پیش آمده و آب را مستقیما از بام به حیاط می ریزد .

شش محل : اتاقی که با قطعات موزاییک تزیین شده است .

شکر سنگ : سنگ مها ، سنگی است میان سنگ شیشه و سنگ گچ . ریزه های آن به خرده های چینی شکسته می ماند .

شلال : قرار گرفتن خود روی گریو در اجراء ، هنگامی که پاکار قوس مستقیما به صورت خط قائم کمی پایین کشیده شود و بعد سوار گریو شود .

ص:

صحروج : ملات ساروج .

صفه یا چفته : سرپوشیده ، در خراسان ، به هر سرپوشیده ای اعم از پوشش سغ یا تخت می گفتند و در مناطق دیگر ، به ایوان ها و تالارهایی که با طاق پوشیده شده باشد گفته می شد .
صندوقه : حفره هایی که در داخل دیوار و با قراردادن آجر به دست می آید .

ض:

ضربی : نوعی پوشش طاق .

ط:

طاق آهنگ : طاق کوره پوش ، این نوع طاق ، به شکل یک نیم استوانه توخالی است که از حرکت یک قوس در امتداد یک خط به وجود می آید . استفاده این نوع طاق ، اغلب با فضای زیرین آن و به خصوص فضاهای مستطیل شکل ، مثل راهرو ها ، ایوان ها و غیره است .

طاق چشمه پوش : طاق چشمه یا کجاوه ، طاقی است با ساختمانی ساده که تمام بارهای وارده از پوشش اصلی خود را روی باریکه طاق هایی که به کمک تویزه های گچی ساخته شده اند ، انتقال می دهد .

طاق دزد (جهازه } : قوسی کور که بر بالای نعل درگاه زده می شود تا بخشی از بار بدنه زیرین درگاه را ، به دو جرز پهلوی درگاه منتقل می سازد .

طاق رومی : طاق به طول خشت ، سقفی است محدب ، مانند گنبد . شکل قرارگیری آجرها یا خشت ها در این طاق ، به گونه ای است که در مقطع عمودی و از منظر رو به رو به صورت ایستاده دیده ، و از مقطع افقی ، به صورت کامل نمایان است .

طاق گهواره ای : پوششی که به شکل گهواره می سازند .

طاق نصرت : چوب بستی برای جشن و چراغانی ، بنایی که عنصر مشخصه اش طاق است و به مناسبتی برای یادگاری در شهر برپا می شود .

طاق هلو چین : یا بیز ، نوعی چفد باربر با قوسی به شکل نیمه تخم مرغ .
طنبی : چادر ، در معماری به اطاق بزرگی گفته می شود که در وسط ساختمان قرار دارد و اطراف آن را دیگر فضا ها می گیرند ، به اتاق دراز نیز گفته می شود .

طنوی : طنبی ، اتاق مستطیل دراز و آفتابگیر .

طوقه چینی : گرد چینی ، آجرچینی دور میل چاه .

طوماری : تزیین حلزونی سرستون .

ع :

عرش: سقف ، سا یبان ، خانه مسقف .

عریش : سایبان .

علقر : گودی میان دو بام گهواره ای یا گنبدی .

غ:

غارتغاری : کاشی زرین فام .

غژر : آبشار .

غلام گردش : راهروی جانبی به دور جایگاه عبادت گزاران در انتهای مقابل مدخل کلیسا .

ف :

فخرو مدین : مشبک آجری .

فراوند : چوب سنگینی که در پشت در کوچه می گذارند تا گشوده نشود .

فرسب : شاه تیر ، تیر حمال .

فرسخ : واحد مسافت ، برابر سه میل یا شش کیلومتر .

فرسک : نقاشی هایی که برای زینت روی گچ دیوار صورت می گیرد .

فروار : اتاق بالای هشتی .

فلخمه : دخمه ، مقبره و گورخانه گبران .

فنجانی : پوشش کروی شیاردار .

فیلپوش : پوشش روی دیوار ، نوعی گوشه سازی به شکل نصف قیف ، نوعی اجرای پوشش گوشه در گنبد ، پوشش گوشه دیوار که از کنج شروع شده و بین دو دیوار متقاطع قرار می گیرد .

ق:

قاب بند : بیرون نشستگی ترکیب دار داخل دیوار ، طاق قوسی یا گنبد .

قبه : نشانی که سقف آن گرد و برآمده باشد .

قبله : سمت مکه معظمه که نمازگزار روی به آن می ایستد .

قدمگاه : جای پا ، جای پای مقدسین ، زیارتگاهی بر محل عبور بزرگان دینی .

قرقی : پی ، شالوده .

قشلاق : مناطق زمستانی سکونت اقوام چادر نشین ، در مقابل ییلاق که مناطق تابستانی آن ها است .

قفلی : آجری که یک چهارم از گوشه آن بریده شده و به شکل ( ال ) باشد ، محل قرار گرفتن زایده چهارچوب در و پنجره در آجرهای نبش .

قلعه : دژ ، ارگ .

قوس تیز : وقتی دور و غلت قوس و ارتفاع آن از قوس شاخ بزی کمتر باشد قوس ، قوس تیز خواهد بود . این قوس ، هم باربر بوده هم تزیینی .

قوس جبار : قوس مدور بلند با ارتفاعی بیش از شعاع دایره .

قوس دزد : قوس باربر که در نمای قوس دیده نمی شود و معمولا در دل قوس تزیینی در درگاه ها و مواد دیگر اجرا می شود .

قوس سه کولی : ترکیب نیمی از یک دایره در وسط ویک چهارم قوس دایره در دو سوی آن . در واقع می توان آن را نوعی « کلیل » دانست .

قوس شکسته : وقتی ارتفاع – خیز – جست قوس ، در زیر بار خواهد شکست و بیشتر به شکل کاذب انجام می شود .

قوس کلیل : قوس های شکسته ای که معمولا از سه پارچه منحنی ساخته شده ؛ این قوس را در دیگر کشور ها قوس ایرانی می گویند .

قوس مربع : ترسیم این قوس ، در زمینه چهار مربع انجام می شود و غلت و دور آن تا تیزه بیشتر از ضلع چهار مربع می باشد . این قوس ، قوسی است باربر و تزیینی .

قوس معلق : قوسی است آویزان که دارای تکیه گاه مخفی می باشد .

قوم آهک : ماسه آهکی که ماسه های بسیار ریز اما بزرگ تر از ماسه بادی داشته و به عنوان ملات مقاوم به کار می رفته است .

قیدچه : از اجزای پنجره ، چوب افقی بین دو تکه شیشه پنجره .

قیر چارو : ملاتی است که به جای ملات سیمان امروزی به کار گرفته می شده است . به طور کلی ، ترکیبی است از شیره آهک بعلاوه گل رس خالص بعلاوه گچ نیم پخته نیمکوب بعلاوه ماسه دست ساز از شکر سنگ .
قیصریه : به معنی سرای دراز است و محل کار صنعتگران و پیشه وران ظریف کار مانند زرگران ، گوهریان ، سوزن دوزان و بزازان می باشد .

ک :

کاریز : کهریز ، قنات ، آبراه زیر زمینی .

کاز : تاق ، قوس .

کارشیو : پلان ، نقشه .

کاشی برجسته : نوعی کاشی با طرح های برجسته و گود .

کاشی بنایی : از انواع کاشی با طرح های هندسی متشکل از قطعات مثلث ، مربع و . . .

کاشی پیچ : خطوطی مورب از جنس کاشی که اغلب به رنگ فیروزه ای بوده و در نبش محراب ها و دهنه ورودی ها ، با زاویه ای نزدیک به 30 درجه حول محور عمودی می گردد ممکن است هر استوانه این چنین از چند فیتیله تشکیل شده باشد .

کاشی تراشیده : کاشی معرق .

کاشی شبکه : نوعی کاشی با شکل دندانه دار و مثلثی که از کنار هم چیدن آن ها ، سطوحی با شبکه لوزی به وجود می آید .

کاشی کاری معرق : کاشی های الوان ریز ، با نقش گل و بوته .

کاشی کاری معلقی : نوعی تزیین کاشی که نقوش آن دارای حرکت شطرنجی است .

کاشی کلک : نوعی کاشی به ابعاد 4 ضربدر 4 و 5 ضربدر 5 سانتی متر که در سقف و سطوح مابین چندسطح منحنی یا ستون به کار می رود .

کاشی معرق : در کاشی معرق ، نقش از تعداد بی نهایت قطعات به نام آلات به وجود می آید . نظر به این که این اجرا با زحمت و رنج و عرق ریختن معنوی همراه می باشد ، از این رو این نوع کاشی کاری به معرق مشهور شده است .

کاشی مهری : از شیوه های جالب ساخت کاشی . برای ساختن این نوع کاشی ، اغلب قالب های گود و برجسته ای را با گل پر می کنند تا پایه کاشی به شکل گود و برجسته آماده شود . سپس گودی ها ( یا گودی ها و برجستگی های با هم ) با لعاب پر شده و در کوره پخته می شود .

کاشی هفت رنگ : از اواخر دوره تیموری و آغاز دوره صفوی کاشی کاری معروف به « هفت رنگ » جایگزین کاشی کاری معرق گردید . شیوه اجرای کاشی هفت رنگ به این ترتیب بود که ابتدا طرح های مورد نظر را روی مجموعه ای از کاشی های سفید به شکل مربع ، مستطیل ، ذوزنقه ، شش ضلعی ، هشت ضلعی که در کنار یکدیگر قرار داشتند پیاده می کردند و سپس نقش ها را به رنگ های مورد نظر رنگ آمیزی می نمودند . سرانجام کاشی ها را لعاب می دادند و در کوره می گذاشتند . هر یک از کاشی ها قسمتی از طرح را تشکیل می دادند که با کنار یکدیگر قرار دادن آن ها ، طرح کلی ساخته و پرداخت می شده است .

کال : خندق ، گودال .

کبال : ریسمان یا طنابی که از کنف یا لیف خرما تابیده شود و برای بستن تیر به ستون استفاده می شده است .

کجاوه/ کژاوه : طاق چشمه ، طاق و کجاوه ، پوشش بین دو تویزه که از هر دو طرف از چفت ها تبعیت می کند .

کدمبه : آهیانه .

کردو : کرت ، باغچه .

کریاس : طهارت خانه که در محلی از ساختمان ساخته می شود .

کژاوه / کجاوه : پوشش بین دو تویزه که از هر دو طرف از چفد ها تبعیت می کند .

کشاب : کشو ، چفت پشت در .

کف پوش : سطح پایینی بنا که بر آن پا می گذارند . با آن ، سطح کف بنا را برای استحکام و زیبایی یا همواری می پوشانند .

کفشک : تخته سنگ بلوکی زیر ستون ها و مجسمه ها .

کف شور : صفحه های مشبکی که روی روزن آبروی کف حمام ، بام و . . . می گذارند و آب از طریق آن دفع می شود .

کفل : حلفه هایی از سفال و مانند آن ، که در کانال قنات ها ( برای جلوگیری از ریزش دیوارها ) می گذارند .اندازه آن برای عبور ایستاده یا دولارو مناسب باشد .

کلیل : کند ، نام یکی از انواع زیبای قوس ها ، قوس شکسته ای که معمولا از سه پارچه منحنی ساخته می شود و در دو سمت ، دو شکستگی دارد.

کمبیزه : گنبدی که مقطع افقی آن به جای دایره به شکل بیضی باشد .

کمربند سبز : کمربند سبز یا نواری از زمین پیرامون شهرها ، ایجاد ساختمان و تاسیسات دیگر در آن ممنوع بوده و برای گسترش آینده در نظر گرفته شده است . اغلب این قبیل زمین ها را با درخت کاری یا کشتزار مشخص می کنند .

کمرپوش : پوشش زیرین گنبد که بسیار کم خیز است ، ولی آهیانه نبوده و پوسته سومی است که زیر آهیانه اجرا می شود .

کند و کلیل : از انواع طرح های رایج در کاشی و بنایی .

کندویی : گنبد ارچین .

کنسول : رف تزیینی ، پیش آمدگی طاق و طاقچه بدون پایه و تکیه گاه .

کنگره : دندانه های بالای دیوار یا بارو .

کنوم : کرسی چینی .

کوتار : کوچه سرپوشیده .

کوتام : نوعی ایوان ، نوعی ساختمان تابستانی در گیلان ، بام سایبان دار ، ایوان مستفل چهار سو باز که روی چهار پایه بلند سوار است .

کوچه باغ : راه میان باغ ، کوچه ای که دوسوی آن باغ باشد ، کوچه ای که به باغی راه داشته یا از کنار باغی بگذرد .

کور ملات : بند عمودی آجرکاری .

کوشک : بنایی مکعب یا چند ضلعی که معمولا در وسط یا بخشی از محوطه باغ و فضای سرسبز ایجاد می شود و عمدتا همه جوانب آن دارای نما است . همچنین کلاه فرنگی نیز نامیده می شود .

کولاب : استخر ، تالاب .

کومه : کلبه ، اتاق بسیار محقر ، خانه ای موقتی که از نی و علف می سازند .

کهندژ ، قهندژ ، قندژ ،

ارگ : دژ هایی که هسته اصلی شهر بوده اند ، دژ قدیمی .

ارگ بد : متصدی شهر حکومتی

کیش : امتداد قنات روی سطح زمین در دشت .

گ :

گاچه : طویله در بعضی از گویش های گیلکی .

گالی پوش : پوشش سقف با کلش و ساقه های برنج .

گاورس : ماسه هایی که به اندازه دانه ارزن است .

گاوسر : تیرک اصلی چادر .

گره : نقش هندسی .

گره سازی : نقش هایی که به صورت شکسته است و خطوط مستقیم دارد .

گریو : استوانه بلند ساقه و گردن گنبد های دو پوسته گسسته ، ساقه بلند .

گز : واحد اندازه در ایران ، گز بنایی ، گز معادل 666/106 سانتی متر است .

گنبد دوپوش : گنبدی که دارای دو پوشش باشد .

گنبد دو پوش پیوسته : گنبدی که دارای دو پوشش بوده و فاصله دو پوشش با هم نزدیک باشند .

گنبد دو پوش گسسته : گنبدی که دارای دو پوشش فاصله دار باشند .

گنبد رک : گنبدی که پوشش آن شبیه مخروط باشد ( نوک تیز هرمی شکل داشته باشد ) .

گنبد سه پوش : گنبدی که دارای سه پوشش در فاصله های معین باشند .

گوشواره : گوشه سازی و مقرنس کاری زوایای طرح مربع بع دایره در داخل گنبد را « گوشواره » می گویند .

ل:

لاچسبانی : رج عمودی .

لاشه کاردی : برای بلند گرفتن پشت رج ، ممکن است ملات کافی نباشد ، در این صورت آجر به صورت نیم لایی فارسی تراشیده می شود و پشت رج قرار می گیرد و آجر بعدی روی آن گذاشته می شود .

لغاز : برجستگی عمودی کنار دیوارها ، پیش آمدگی ستون یا دیوار . عضو فائم بنا و گاه تزیینی در دو طرف درگاه که چهار چوب در و پنجره درون آن نصب می شود .

لمبه کوبی : تخته هایی بزرگ و یک اندازه که به جای قاب در زیر سقف ها استفاده می شود .

لونه : ترکیبی از نخاله گچ ، خاک و ماسه است که برای فرش کردن کف به کار می رود .

م:

مازو : شاه تیر ، تیر نوک سقف .

مالرو : جاده و راه ناهموار و صعب العبور ی است که مخصوص تردد حیوانات بارکش و عابرین پیاده است .

ماهوتی : ملات تگرگی .

مجصص : گچ اندود .

مجلسی : اتاق پذیرایی ، محل تشریفات .

محراب : جای ایستادن پیش نماز در مسجد . طاق نماهایی که جهت قبله را مشخص می کند . در کلیسا ها ، محل قرار گرفتن اسقف اعظم می باشد .

مخیم : خیمه گاه .

مدر : کلوخ .

مشبک : از انواع طرح های رگ چینی آجر، یکی از شیوه های گچبری ، از انواع شیوه های تزیینی با کاشی .

مشرفه : دیوارک یا جان پناه کنگره ای در بالای باروی قلعه ، به شکل چهارگوش یا سه گوش .

مشکات : طاقچه و منفذی که در آن چراغ می گذارند .

مصلی : فضای باز برای برگزاری نماز در اعیاد مذهبی .

مضرس : دندانه دندانه ، گنبد ارچین .

مطین : از انواع مقرنس ، به شکل مقرنس ساده است جز آن که ارتفاع طبقات آن با یکدیگر متفاوت است و گاهی دو یا سه طبقه آن بدون ضلع و فقط دارای سقف هایی است .
مظلل : سایه افکن .

معجر : نرده ، نرده سنگی ، حصار داخلی بام ، اصل این کلمه محجر است .

مقرنس : قناس بندی قوسی . نوعی سقف تزیینی متشکل از چند ضلعی ها و اجزای ظاهرا آویخته که هر یک به عنوان پایه ای برای بخش بالایی عمل می کنند . آن چه به شکل پله پله بسازند یکی از زیبا ترین عناصر تزیینی که برای پوشاندن گوشه های خالی یعنی بین گنبد و مربع ، یا زیر پوشش اصلی طاق ها و ایوان ها به عنوان تزیین به صورت سقف کاذب و یا روی دیوارها در قسمت بالا به صورت کتیبه ، یا روی سر ستون ها با مصالح مختلف ساخته می شود .

مقصوره : سرای حصاردار ، جای ایستادن پیش نماز در مسجد ، محلی از مسجد است که مخصوص خلیفه یا پیش نماز می ساختند تا برای نماز گزاردن در آن جا بایستد و از دسترس دشمنان دور باشد ، گنبد خانه ، قسمت اصلی مسجد است که محراب در آن قرار دارد ، در اصل فقط به محل محراب گفته می شده است ، فضای زیر گنبد .

ممر : گذر گاه و جای عبور .

ممزوج : مخلوط تفکیک ناپذیر .

منا : مناره ، آتشگاه و روشنی جایی که در آتش فروزان و فانوس آویزان در بالای آن ، مسافرین را در شب راهنمایی و ساکنین اطراف خود را نور ببخشد . یک منار از پایه ، ساقه ، سرپوش و راس تشکیل شده است .

مناره : منار ، بنای ستون مانند و بلند ، بنایی بلند و رفیع در کنار مساجد و بقاع متبرکه و یا جهت راهنمایی مسافران در کنار جاده ها ، جایگاه رفیع برای اذان گفتن ، مناره ها همچنین در مهار رانش طاق درگاه ها موثرند .

منهول : حوضچه بین دو فاضلاب .

مهتابی : سکو ، بالن ، جایی سقف دار و بی در در جلوی خانه ، چیزی شبیه حیاط در طبقات بالایی ساختمان ، فضای برآمده نسبت به کف صحن یا حیاط مرتبط بالایی ساختمان .

میانسرا : حیاط ، در خانه های شهرهای مختلف مانند یزد ، شیراز ، اصفهان ، کرمان و . . . به صورت باغی کوچک عمل می کرده است .

میزاب : ناودان .

مینایی : از انواع کاشی .

مینوتکاری : طرحی در هنر گچبری .

ن :

ناسمان : اندامی که بستر مسیر عبور آب از فراز دره یا گودی است .

ناکش : کانال تهویه هوا به منظور دفع رطوبت ، حفره ای که رطوبت بنا از طریق آن خارج می شود .

نخیر : تورفتگی های بنا در پلان .

نرگسی : از انواع نقوش گچبری .

نسار / نسر : قسمت پشت به آفتاب ساختمان .

نعل اسبی : یکی از انواع قوس ها ، قوسی است با غلت زیادتر از قوس کمانی و کمتر از قوس نیم دایره . این قوس به دلیل کمانی بودن ، تحمل زیادی در برابر نیروهای فشاری دارد . نیرو در این قوس ، از سر قوس به طور یکنواخت به دو تکیه گاه و از تکیه گاه به نما انتقال می یابد .

نعلبکی : پیش زدگی بالای مناره در زیر گلدسته ، جایی که قطر مناره یکباره زیاد و گلدسته روی آن سوار می شود .

نغل : گودی .

نقول : نغول ، گودی تزیینی بالای سر در ها و طاق نما ها ، تورفتگی ها تزیینی دیوار ، عقب نشینی دیوار بین دو فیلیپا .

نمبند : ورق عایق رطوبت در میان جرز و دیوار .

نهاز : برجستگی ها و بیرون زدگی های بنا در پلان .

نهایه : آرم ، سنگ هایی که برای نشانه گذاری راه روی هم می چینند .

نهور : پرسپکتیو .

نیارش : در معماری ایران ، به کلیه کارهای به کار رفته که برای ایستایی و پایداری بنا انجام می گرفت . نیارش ، مجموعه ای است از امور محاسباتی و استاتیکی مصالح شناسی ، انتخاب و استفاده از مناسب ترین و کمترین مصالح . شناخت کمیت و کیفیت نیرو و مصالح ساختمانی .

نیم قرص : جام نورگیر ، نورگیر شیشه ای بنا .

نیم کار : نصف چشمه که عملکردهایی مثل سر در ورودی و محراب دارد.

و:

واتغر : بادگیر .

واجار : بازار .

واچار : محل اجتماع ، داد و ستد ، گفت و گو و مشورت مردم .

وادی : گشادگی بین تپه ها ، شکاف میان دو کوه که معمولا گذر گاه سیل است ، دره آباد و خرم .

واژار : بازار .

واشان : تیر های چوبی سقف .

واکوب : از انواع آجر که خشت آن را بعد از خارج کردن از قالب ماله کشی می کنند .

واکوفته : واکوب ، آجری که در قسمت خشت ، آن را بعد از خروج از قالب با تخته صاف کرده باشند .

والاد : دیوار ، سقف و پوشش خانه ، کالبد طاق و گنبد ، عمارت گلین و رنگین ، دیوار آجری و سنگی ، هر مرتبه از چینه ، پی و شالوده .

والادگر : بنا و معمار ساختمانی .

وجیل : گودال .

ورسیج : آستانه خانه ، سقف .

ورغ ، سد و آب بند چوبی و علفی .

ورکد : غرفه .

وستاخ : اتاق خصوصی و خلوت .

ه :

هج : وقتی که دو بند در قوس بیضی ، با هم زاویه قائمه تشکیل دهند ، هج به علم کردن چوب می گویند .

هدش : نشیمن .

هدیش : تالار .

هرزه بند : بند عمودی بین آجر ها .

هرزه بند ملات : ملات داخل هرزه بند ، ملاتی که بند های عمودی خشت و آجر را پر کند ، ملات بین درزهای عمودی آجر و خشت .

هرنج : دهانه قنات .

هرنو ( هورانه ) : سوراخ سقف ، در مناطق گرمسیری و معتدل ، در سقف ( نورگیر سقف بازار ) ، هرنو یا هورانه ( به معنای تخمدان ختمی که گرد است ) ساخته می شود .

هره کردن : ردیف سازی آجر از طول در لبه کار .

هزار باف : طرخ های تزیینی سراسری با آجر و کاشی .

هشتک : هشتی کوچک ، آرامگاه و مقبره کوچک .

هشت و گیر : نوعی گره سازی تزیینی ، برجسته و فرو رفته .

هفت و هشت : از انواع نقوش گره سازی ، آجر چینی و گره چینی آجری .

هلو چین : تاب ، سهمی ، قوسی به شکل نیمه تخم مرغ . نوع معمول چفد در شمال ایران ، تاق باربر .

همگنی : اجزای تشکیل دهنده ساختمان که متجانس ( هم جنس ) و هم شکل باشند .

همگین : مصالح متجانس و هم شکل که دارای تجانس فیزیکی هستند .

هنجه : کشیده یا طنبی ، اطاق کشیده و طویل .

هودلبند : رصد گاه ، رصد بند ، رصد خانه .

هور: طرح یا پروژه .

هویه : تورفتگی پاکار قوس ، قسمت تو رفته پاکار قوس به شکلی که دهانه قوس بزرگ تر از دهانه بین پایه های قوس باشد . هیر کده : آتشکده .

هیزن : تیر .

ی :

یزدی بندی : نوع خاصی از نحوه کاربندی زیر گنبد ، پوشش قوسی شکل ورودی ها که به طور معمول از نظر تزیینی نیز جلوه ای خاص به فضایی که در بر گرفته می بخشد . یزدی بندی حالتی است بین رسمی بندی و مقرنس .

یک ایوانی : دیوار یا قوسی که در یک خط ممتد و مستقیم ادامه دارد .یورت : هرگونه فضای سر پوشیده .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *