آزیموت (Azimuth):
زاویه افقی اندازه گیری شده از صفحات نصف النهار را آزیموت گویند.
آلیداد (Alidade):
یکی از اجزای دستگاه زاویه یاب یا تئودلیت را تشکیل میدهد و شامل محور افقی تئودلیت نیز است. این قسمت حول محور اصلی یا محور قائم دستگاه نامیده میشود و به طور سمتی چرخش میکند. با چرخش آلیداد در سمت تلسکوپ نیز همراه آن حول محور اصلی میچرخد.
اثر انکسار نور Refraction
هنگامی که یک شعاع نوری از میان طبقات مختلف جو عبور میکند به علت تغییرات چگالی زمین امتداد آن مرتب شکسته میشود و به این ترتیب خط قراولروی TA به شکل منحنی TA’ در میآید و در نتیجه این تغییر شیئی مورد مشاهده نسبت به موقعیت حقیقی آن بالاتر به نظر میرسد.
ارتفاع (Altitude):
زاویه عمودی بین دو صفحه افقی را گویند.
استقرار Setting up:
مقصود مستقر ساختن تئودلیت بر روی سه پایه به نحوی است که بالا محور اصلی دستگاه از نقطه (S علامت ایستگاه) بگذرد و ثانیاً امتداد آن در راستای قائم (شاغول) باشد. در این صورت عمل استقرار شامل دو مرحله است.
بنچمارک (Bench Mark):
یک شی دائمی، طبیعی یا مصنوعی است که یک نقطه معین شده دارد. این نقطه جهت معین ارتفاعات در روی زمین کاربرد دارد.
پرگار بازودار (Beam Compass):
ابزاری است که برای رسم دایره ها با شعاع طولانی استفاده می گردد.
پایگاه داده کنترل نظرسنجی (SCDB):
پایگاه داده کنترل نظرسنجی یک رکورد کامپیوتری از داده های کنترل آنالیز ژئودزیکی کوئینزلند است. شبکه ژئودزیکی یک چارچوب مرجع فضایی را برای همه نظرسنجی ها فراهم می نماید.
تئودولیت (Theodolite):
دستگاهی است که توسط نقشه بردار برای اندازه گیری زاویه های افقی و عمودی استفاده می گردد.
ترازیابی Leveling Nivellment:
مقصود از ترازیابی یا نیولمان، تعیین اختلاف ارتفاع بین دو نقطه یا چند نقطه (نسبت به هم یا نسبت به یک سطح مبنای معین) است که با استفاده از دستگاههای مختلف و با روشهای گوناگون صورت میگیرد.
تراز کروی یا دایره ای (Circular Level):
محفظه تراز کروی فلزی و قسمت بالای آن شیشهای و شکل آن از نظر هندسی شبیه به عرقچین کروی است که در قسمت بالای آن در وسط حباب یک یا چند دایره سیاهرنگ با اختلاف شعاع تقریبی ۵ میلیمتر حک شده تا بتوان محل تشکیل حباب و نیز میزان جابجایی آن تشخصی داد.
تراز استوانهای Circular level
محفظه این نوع تراز شیشهای و شکل آن از نظر هندسی قسمتی از یک استوانه خم شده (شبیه به تیوب دوچرخه است) لوله آن را در خارج محفظه تقسیم بندی کردهاند.
به قسمتی که فاصله بین هر دو قسمت مقداری تقریباً ۵ میلیمتر است بدین ترتیب میتوان در هر زمان موقعیت جباب را نسبت به درجات تقسیمی تشخیص داد.
تلسکوپ Telescope
نوعی از دوربینهای نجومی است و از یک لوله، یک عدسی با فاصله کانونی زیاد به نام عدسی شیئی (با فاصله کم) و یک صفحه شیشهای که روی آن دو تار سیاه رنگ عمود بر هم هک شده تشکیل یافته است. صفحه شیشهای را صفحه رتیکول و خط فرضی که مرکز رتیکول را به مرکز نوری عدسی شیئی وصل میکند خط قراولروی میگویند.
چهار ضلعی با دو قطر Braced Guadrilateral
معمولاً در مناطقی استفاده میشود که عرض منطقه در مقایسه با طول آن کوتاه باشد. در این روش در چهار نقطه A ،B ،C ،D که رئوس یک چهار ضلعی را تشکیل میدهد، ایستگاه گذاری میشود. در هر ایستگاه به سه نقطه دیگر نشانه روی میشود و جمعاً ۸ زاویه اندازه گیری میشود.
خط مبنا (Baseline):
یک خط آنالیز شده معمولا چندین کیلومتر طول دارد. با حداکثر دقت موجود در آن موقع تاسیس شده است. نظرسنجی ها برای هماهنگی و همبستگی به خط مبنا مراجعه می نمایند. خط پایه در طول شبکه مثلث بندی جمع می گردد و به سایر خطوط پایه گسترش می یابد و کنترل یکپارچه بیشتری را فراهم می نماید.
داده ژئوسنتریک (Geocentric Datum):
داده ای که منشأ آن در مرکز جرم زمین است. بنابراین این داده می تواند در هر جای کره زمین مورد استفاده قرار گیرد و با همان داده در هر جای دیگر کره زمین سازگار باشد.
راه دسترسی (Access Way):
شاهراهی که در کل یا بخشی از حوزه یا طرح منطقه ایجاد شده است.
زاویه حامل Vector angle:
کوچکترین زاویهای که بین امتداد شمال – جنوب و امتداد مفروض تشکیل میشود زاویه حامل گویند و جهت زاویه در نظر گرفته نمیشود
ژئودزی (Geodesy):
برای تعیین شکل و ابعاد زمین و نیز بررسی وضعیت نسبی تعدادی از نقاط که استخوان بندی نقشه را تشکیل می دهد استفاده می شود.
سیستم های اطلاعات جغرافیایی (GIS):
ضبط فضایی داده ها، تجزیه و تحلیل و نمایش اطلاعات مرجع جغرافیایی است. GIS همچنین شامل رویه ها، نرم افزار، سخت افزار، پرسنل عملیاتی و داده های مکانی مرتبط با سیستم است.
سیستم موقعیت یابی جهانی (GPS):
یک سیستم ناوبری ماهواره ای است که در ابتدا توسط وزارت دفاع ایالات متحده توسعه یافت. یک گیرنده GPS با اندازه گیری فاصله تا چهار ماهواره، موقعیت مکانی را محاسبه می نماید. مدارهای جی پی اس در هر زمان به دور زمین می چرخند.
شاخص ترازیابی میر Plate level
شاخصهای مدرجی که در نقشه برداری مخصوصاً در ترازیابی بکار برده میشود اکثراً از چوب و بعضی از آلومینیوم یا فلزات دیگر ساخته شدهاند. طول آنها از ۱ تا ۴ متر است که سانتی متر به سانتی متر مدرج شده است.
شمال مغناطیسی (Magnetic North):
جهت نقطه ای روی سطح زمین به قطب مغناطیسی شمال را گویند. تفاوت بین شمال مغناطیسی و شمال واقعی به عنوان افت مغناطیسی شناخته می گردد.
شاخص ترازیابی میر (Plate Level):
شاخص های مدرجی که در نقشه برداری و به ویژه در ترازیابی مورد استفاده قرار می گیرد. این وسیله اغلب از آلومینیوم ساخته می گردد و طولی برابر با یک تا چهار متر دارد.
عکاسی هوایی (Aerial Photography):
عکاسی از بخشی از سطح زمین که توسط دوربین های مخصوص گرفته می گردد.
عرض جغرافیایی (Latitude):
فاصله زاویه ای در امتداد نصف النهار از استوا، شمال یا جنوب اندازه گیری می گردد.
عرض جغرافیایی (Longitude):
زاویه ای از یک نصف النهار مرجع مانند گرینویچ که از شرق یا غرب اندازه گیری می گردد.
فتوگرامتری Photogrammetry
عکسهای هوایی توسط دوربینهای مخصوص که زیر بدنه هواپیما نصب است به صورت نواهای متوالی از سطح زمین برداشت میشود. این دستگاههای برجسته بین مورد بررسی و مشاهده دقیق قرار میگیرد و پس از ترمیم و اصلاح آنها زیر دستگاههای تبدیل قرار میگیرد و توسط اپراتورهای مخصوص به نقشه تبدیل میشود.
فشارسنج آنروئید (Aneroid Barometer):
ابزاری که برای اندازه گیری فشار اتمسفر برای به دست آوردن ارتفاعات بالاتر از سطح دریا استفاده می گردد. از آنجا که فشار جوی با ارتفاع از سطح دریا متفاوت است، ارتفاع را می توان مستقیماً از مقیاس مورد نظر از روی فشارسنج خواند.
فاصله منحنی تراز (Contour Interval):
تفاوت در ارتفاع بین خطوط مجاور که بر روی نقشه معین شده است.
فتوگرامتری (Photogrammetry):
علم به دست آوردن اندازه گیری ها و اطلاعات مربوط به زمین و محیط پیرامون توسط عکاسی را فتوگرامتری گویند.
فوتولیتوگرافی (Photolithography):
فرآیند مورد استفاده در عملیات نیمه هادی که الگوی تصویری که بر روی ماسک نوری نگه داشته می گردد را به سطح بستر صاف منتقل می نماید. این اصول مشابه لیتوگرافی معمولی است.
قطب نما (Compass):
سادهترین راه برای یافتن شمال مغناطیسی یا آزیموت مغناطیسی استفاده از جهتیاب مغناطیسی یا قطب نماست که از این وسیله در کارهای ساده نقشه برداری نظیر مساحی و یا غیره استفاده میشود. این وسیله صفحهای دایرهای مدرجی دارد که از ۰ تا ۳۶۰ درجه تقسیم بندی شده است و از یک شکاف و تار باریکی که داخل آن است و یک روزنه کوچک یا مگسک برای نشانه روی استفاده میشود. خط سیاه رنگی که روی دایره مدرجی قرار دارد دقیقاً در امتداد محور نشانه روی دستگاه است و بنابراین برای تعیین آزیموت مغناطیسی یک امتداد پس از نشانه روی به نقطه نشانه میتوان عدد دایره مدرج را در مقابل این خط قرائت کرد.
قوس افقی Horizontal curves
برای اتصال دو قسمت مستقیم از مولفه افقی یک مسیر از قوس های افقی استفادهمی شود و به این دلیل است که عمل انتقال وسیله نقلیه از یک امتداد به امتداد دیگرباید به تدریج صورت گیرد.
قوسهای دایرهای ساده Smiple curclar curves
ساده ترین منحنی یا قوس که دو قسمت مستقیم از یک مسیر افقی را به هم وصل میکند، قوس دایرهای ساده است.
قوس اتصال Transmission curve
قوسی را که شعاع انحنای آن از بی نهایت (در صمت مستقیم جاده) شروع میشود و به R در قسمت قوس دایرهای میرود قوس اتصال می گویند.
قوسهای اتصال در آغاز و پایان قوس دایرهای استفاده میشود و در حقیقت حد فاصل قسمت مستقیم و قسمت دایرهای جادهاند.
کارتوگرافی Cartography
کارتو گرافی عبارت است از کار ترسیم و انتخاب قطع نقشه و تهیه پاکنویس از روی نسخه (اصلی مینوت) نقشه.
کانتور (Contours):
خطوطی که به نقاط مشابه ارتفاع متصل می شوند همانطور که در نقشه توپوگرافی نشان داده شده است. خطوط کانتور که نسبتاً نزدیک به هم هستند، منطقه ای از سطح شیب دار را در سطح زمین ترسیم می نمایند.
گریتیکول (Graticule):
شبکه ای از خطوط عبور بر روی نقشه که نشان دهنده طول موازی بر نصف النهارهای جغرافیایی است.
گرید (Grid):
گروهی از خطوط موازی که عمود بر گروه دیگری از خطوط موازی قرار گرفته و یک مجموعه از مربع ها را تشکیل می دهد.
گونیای مساحی (Optical Square):
وسیله ساده نوری است که به یاری آن می توان زوایای قائم و زوایای 30، 45 و 60 درجه را نسبت به امتداد مورد نظر بر روی زمین معین کرد. این گونیاها بر اساس قوانین مربوط به نور هندسی در آینهها و منشورها ساخته میشود و در آنها خط مربوط به شعاعهای تابش، بازتاب و تابش، شکست نور استفاده شده است.
لمپ افقی Horizontal circle
لمپ افقی معمولاً در قسمت زیرین آلیداد قرار دارد و برای مشخص کردن موقعیت سمتی صفحه قراولروی یا به تعبیر دیگر وضعیت سمتی آلیداد بکار میرود. لمپ افقی یک صفحه دایرهای شیشهای است که محیط آن از ۰ تا ۳۶۰ درجه یا ۴۰۰ گراد در دستگاههایی با سیستم گرادی تقسیم بندی شده است. اگر ساختمان دستگاه درست باشد محور اصلی زاویه یاب بر صفحه دایره مدرج افقی عمود است و از مرکز این دایره میگذرد.
لمپ قائم Vertical circle
لمپ قائم نیز دایره شیشهای مدرجی است که صفحه آن به صورت قائم در کنار آلیداد و عمود بر محور افقی دستگاه قرار دارد و چنانکه دستگاه تنظیم باشد، محور قراولروی دستگاه از مرکز این دایره مدرج میگذرد. این لمپ برای تعیین وضعیت ارتفاعی محور قراولروی بکار برده میشود.
مرز سیار (Ambulatory Boundary):
جایی است که یک توده آب (به عنوان مثال دریا یا رودخانه) مرز زمین را معین کند.
محدوده بندی (Cadastral):
اصطلاحی لاتین است که به ثبت زمین اشاره دارد. کاداستر فرآیند معین و تعریف مالکیت زمین و مرزها است.
مبنا (Datum):
نمایش ریاضی که متناسب با شکل کره زمین باشد. سیستم های دقیق نقشه برداری و مختصات باید براساس یک داده معین شوند.
مختصات جغرافیایی (Geographical Coordinates):
یک نقطه روی نقشه که به عنوان قرائت طول و عرض جغرافیایی آورده شده است. مقادیر به صورت درجه، دقیقه و ثانیه داده می شوند.
مقیاس نقشه (Map Scale):
رابطه بین فاصله روی نقشه و فاصله مربوط به سطح زمین را گویند. نسبتی را که بین ابعاد روی نقشه و اندازههای نظیرشان بر روی زمین وجود دارد مقیاس میگویند.
مقیاس خطی یا ترسیمی Graphical Scale
چون در اثر رطوبت و تغییر دما امکان تغییر و اثر گذاردن بر روی اندازههای نقشه وجود دارد. معمولاً بر مقیاس عددی یک مقیاس عددی یک مقیاس خطی نیز در زیر نقشه رسم میکنند که در صورت تغییر ابعاد کاغذ اندازههای این مقیاس متناسب با آن تغییر کند و همواره اندازه گیری صحیح بر مبنای آن انجام شود.
مارک (Mark):
یک شی که برای معین یک نقطه آنالیز استفاده می گردد. مارک معمولاً با اصطلاحاتی مانند مارک مرجع، علامت آزیموت یا بنچمارک همراه است.
نقشه نگاری (Cartography):
هنر و علم فراوری نقشه را گویند. نقشه نگاری شامل ایجاد پیش بینی ها، طراحی، تدوین، تهیه و فراوری نقشه است.
نقشه کاداستر (cadastre)
نقشه ای که زمین ها تهیه می گردد و نامگذاری مرتبط با آن را به تصویر می کشد، نقشه کاداستر گویند.
نقشه برداری عام Cratography
نقشه برداری که عبارت است از جمیع علوم و فنونی است که در چاپ و تهیه نقشه دخالت دارند که در برابر کلمه کارتوگرافی هست.
نقشه برداری خاص Surveying
که عبارت است از یک سلسله از اندازه گیریهای طول افقی و عمودی و زاویهای و انجام محاسباتی بر روی این اندازه گیریها و سر انجام ترسیم نتایج حاصله بر صفحه تصویر است که این مفهوم در برابر کلمه سوروینگ استفاده میشود.
نقشه برداری معدنی Mine surveying
مربوط به نقشه برداری در تونلها و معادن و تاسیسات زیر زمینی است.
نقشه برداری مستوی Plane surveying
هنگامی که حوزه عمل نقشه برداری در سطح محدودی از زمین باشد به نحوی که بتوان با صرف نظر از انحنای زمین آن را مسطح فزض کرد نقشه برداری مستوی کاربرد پیدا میکند. در چنین حوزهای کوتاهترین فاصله بین دو نقطه زمین را میتوان خط مستقیم فرض کرد یا جمع زوایا یک مثلت را که راس آن سه نقطه زمین هست ۱۸۰ درجه در نظر گرفت. قواعد هندسه مسطحه در این حوزه قابل اجرا هست.
نقشه برداری ژئودتیک Geodetic surveying
هنگامی مورد استفاده قرار میگیرد که دامنه کار به قدری وسیع است که مسطح فرض کردن زمین باعث وارد شدن خطای زیاد در نتیجه کار میشود.
نقشه برداری ساختمانی Construction surveying
منظور از این کلمه درباره پیاده کردن محور ساختمانها و تاسیسات وابسته به آنها و نیز کنترل عملیات ساختمانی است.
نقشه برداری دریاها Hydrographic surveying
در این شاخه به بررسی وضعیت کف دریاها و اقیانوسها و تعیین عمق آب در قسمتهای مختلف آنها می پردازد.
نقشه برداری ثبت املاکی Cadastral surveying
منظور تعیین حدود زمینهای شهری و تعیین مساحت آنها است.
نقشه برداری مسیر Route surveying
به روشهای مختلف طرح و پیاده کردن مسیرهای راه آهن خطوط انتقال نیرو خطوط لوله آب، گاز و نفت میپردازد.
نمودار (Chart):
نقشه های ناوبری عمدتاً برای دریانوردی، هوانوردی و نقشه برداری از کیهان استفاده می گردد.
نصف النهار (Meridian):
خط مستقیمی که قطب شمال و جنوب را به هم متصل نموده و نقاط طولی برابر را طی می نماید.
نقشه توپوگرافی (Topographic Map):
نمایشی دقیق از ویژگی های هیدروگرافیک و پوشش گیاهی را نشان می دهد. این خصوصیات بر روی نقشه در یک طرح ریزی معین و در مقیاس معین شده به تصویر کشیده شده اند.
هیدروگرافی (Hydrography):
ویژگی هایی از جمله رودخانه ها، نهرها، دریاچه ها، باتلاق ها و سایر ویژگی های مربوط به آب را گویند.